مدرسه، همسالان و جامعه، سایر عواملِ تأثیرگذار بر زندگی هستند. اما خانواده در این بین، جایگاه خاصی دارد. زمانی که محیط اولیهی خانواده مخرب و ناخوشایند باشد به شکلگیری تلههای زندگی کمک میکند. در این قسمت به برخی از محیطهای اولیهی آسیبرسان اشاره میکنیم:
نمونههایی از محیطهای اولیهی آسیبرسان۱. یکی از والدین، بدرفتار و سوءاستفادهگر است و دیگری منفعل و درمانده. ۲. والدینتان بیعاطفه و سردمهر بودهاند و دایم از شما توقع پیشرفت و موفقیت داشتهاند. ۳. والدینتان دایم با هم دعوا میکردند و شما در معرکهی این جنگ و دعوا، گیر کرده بودید. ۴. یکی از والدین شما مریض و افسرده بوده و دیگری غایب. شما مجبور بودید از والد مریض مراقبت کنید. ۵. هویت مستقل نداشتید و از یکی از والدین کاملاً تقلید میکردید. از شما انتظار میرفت که به عنوان جانشین، همهی نیازهای یکی از والدینتان را برآورده سازید. ۶. یکی از والدین شما ترسو بود و به شدّت از شما حمایت میکرد. همین والد از تنهایی به شدت می ترسید و هیچ گاه شما را تنها نمیگذاشت. ۷. والدینتان دایم از شما عیبجویی میکردند. احساس میکردید هیچ گاه نمیتوانید رضایت آنها را جلب کنید. ۸. والدینتان شما را لوس و نازپرورده بار آورده بودند. هیچ محدودیتی برای شما قایل نبودند. ۹. همسالانتان شما را تحویل نمیگرفتهاند یا حس میکردید با آنها خیلی فرق دارید و وصلهی ناجور جمع آنها هستید. |
وراثت و محیط بر یکدیگر اثر میگذارند. عوامل مخرب دوران کودکی با ابعاد خاصی از خلق و خو در شکلگیری تلههای زندگی دست به دست هم میدهند. خلق و خوی ما تا حدی تعیین میکند که والدین و دیگران چگونه با ما رفتار کنند. به عنوان مثال، اغلب یکی از فرزندان سوژهی بدرفتاری میشود. حتی خلق و خوی ما در چگونگی تأثیرپذیری از درمان نیز نقش دارد. با فرض محیط یکسان، دو کودک میتوانند واکنشهای متفاوتی به این محیط یکسان نشان بدهند. ممکن است هر دوی این کودکان با بدرفتاری مواجه شوند. اما یکی از آنها منفعلانه برخورد میکند و دیگری از حق خودش دفاع میکند.با طرحواره درمانی می توانیم از طرحواره ها رهایی یابیم .